[مُ] (ص مرکب) که مدارا نداشته باشد. بی لطف و نرمی و ملاطفت :
که آن هر سه تن کوه خارا بدند
جفا پیشه و بی مدارا بدند.فردوسی.
نشد بر ما نشانش آشکارا
کجا بردش سپهر بی مدارا.نظامی.
تا گردش دور بی مدارا
کردش عمل خود آشکارا.نظامی.
تیری زده چرخ بی مدارا
خون ریخته از تو آشکارا.نظامی.
- بی...