[قَ] (ص مرکب) (از: بی + قرار) بی سکون. (آنندراج). بی ثبات و تغییرپذیر و ناپایدار. (ناظم الاطباء). آنکه ثبات ندارد. متحرک :
تا بی قرار گردون اندر مدار باشد
واندر مدار گردون کس را قرار باشد.
منوچهری.
وین بلند و بی قرار و صعب دولاب کبود
گرد این گوی سیه تا کی همی خواهد...