[فَ] (ص مرکب) (از: بی + فریاد) بی دادرس. بی فریادرس. آنجا که کس بفریاد کس نرسد. بی دادرس و چاره ناپذیر: ای نگار از حد گذشت این فتنه و بیداد تو کی توان فریاد کرد از جور بی فریاد تو؟ سوزنی. ای بسا در حقهء جان غیورانت که هست نعره های سر بمهر از...
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.