[سَ] (ص مرکب) (از: بی + سنگ) بی وقار و تمکین. (رشیدی). کنایه از بی وقر باشد. (انجمن آرا). سبک و بی وقار. (از آنندراج) : اسکاف گه بروی گدا روی پیر خنگ بی سنگ غر زنی که سرت باد زیر سنگ. سوزنی. در باب شاعری که مباد اوی امیر شعر بی سنگ شاعری است...
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.