جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بی خطا: (تعداد کل: 1)
بی خطا
[خَ] (ص مرکب) دور از خطا و اشتباه. بیگنه. غیرمقصر :
ملک آن تست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بیگنه بسوزی ور بیخطا بگیری.سعدی.
بنده ام گر بی گناهی میکشد
راضیم گر بی خطایی میزند.سعدی.
ملک آن تست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بیگنه بسوزی ور بیخطا بگیری.سعدی.
بنده ام گر بی گناهی میکشد
راضیم گر بی خطایی میزند.سعدی.