جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیع: (تعداد کل: 3)
بیع
[بَ] (ع مص) بیعه. مبیع. خریدن و فروختن (از اضداد). (از منتهی الارب). پرداخت ثمن و دریافت مثمن یا بعکس (از اضدادست). (از اقرب الموارد). خریدن و فروختن. (ترجمان القرآن). خرید و فروخت. (مهذب الاسماء). بیع از لغات اضداد و بمعنی مبیع باشد و غالباً بر اخراج مبیع از تملک...
بیع
[یَ] (ع اِ) جِ بیعه. (منتهی الارب) (ترجمان علامهء جرجانی). رجوع به بیعه شود.
بیع
[بَیْ یِ] (ع ص، اِ) فروشنده و خرنده و بهاکننده. ج، بِیَعاء، ابیعاء. (منتهی الارب). خریدار. خرنده. المتبایعان. || بیع و بیوع؛ نیک فروشنده و خرنده. ج، بَیِّعون. (از لسان العرب). || فرس بیع؛ اسب فراخ گام. (منتهی الارب).