جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیزاری: (تعداد کل: 1)
بیزاری
(حامص) برائت: تبری، تبرئه؛ بیزاری از فام و عیب. براءه. (یادداشت مؤلف). تنصل؛ از گناه بیزاری کردن. (زوزنی).
- بیزاری جستن؛ تبری کردن. بیزاری جستن از فرزند؛ نفی او کردن. (یادداشت مؤلف).
- بیزاری نمودن؛ تبری جستن. بیزاری جستن.
|| در تداول امروز، کراهت. تنفر. نفرت و اشمئزاز. بی میلی.
- بیزاری گرفتن؛ نفرت...
- بیزاری جستن؛ تبری کردن. بیزاری جستن از فرزند؛ نفی او کردن. (یادداشت مؤلف).
- بیزاری نمودن؛ تبری جستن. بیزاری جستن.
|| در تداول امروز، کراهت. تنفر. نفرت و اشمئزاز. بی میلی.
- بیزاری گرفتن؛ نفرت...