جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیدل: (تعداد کل: 3)
بیدل
[دِ] (ص مرکب) (از: بی + دل) که دل ندارد. (یادداشت مؤلف). دل از کف داده:
بت من جانور آمد شمنش بیدل و جان
منم او را شمن و خانهء من فرخارست.
بوالمعشر.
بدانی گر چو من بیدل بمانی
فغان از من بگیتی بیش خوانی...
(ویس و رامین).
گفتم که مکن میر پدر تندی و تیزی
رحم آر...
بت من جانور آمد شمنش بیدل و جان
منم او را شمن و خانهء من فرخارست.
بوالمعشر.
بدانی گر چو من بیدل بمانی
فغان از من بگیتی بیش خوانی...
(ویس و رامین).
گفتم که مکن میر پدر تندی و تیزی
رحم آر...
بیدل
[دِ] (اِخ) ابوالمعالی میرزا عبدالقادربن عبدالخالق ارلاس (یا برلاس). متخلص به بیدل متولد 1054 ه . ق. (1644م.) در اکبرآباد هند و متوفی ماه صفر سال 1133 ه . ق. (1720 م. روز 5 دسامبر) در عظیم آباد و بقولی در دهلی. شاعر پارسی گوی هندی است که اص از...