جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بوغ: (تعداد کل: 4)
بوغ
[بَ] (ع مص) غلبه کردن خون بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). غلبه کردن کسی را. (از اقرب الموارد). و یقال: انک لعالم لاتباغ؛ یعنی تو عالمی هستی که از کسی مغلوب نمیشوی... (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بوغ
(اِ) بالاپوشی است از جامه و چرم خصوصاً. (آنندراج). روپوش و لفافه، ویژه لفافهء چرمی و چنته. (ناظم الاطباء).
بوغ
(اِ) بوق. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بوق شود.
بوغ
(اِخ) دهی است به ترمذ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دهی است به ترمذ. از آنجا است: ابوعیسی محمد بن عیسی بن سوره بن شداد بوغی. (از وفیات الاعیان ج 2 ص59).