[دَ] (ص لیاقت) درخورِ بودن. لایقِ بودن. (فرهنگ فارسی معین) :
بودنی بود می بیار اکنون
رطل پر کن مگوی بیش سخون.رودکی.
|| (اِ) چیزی که وجود داشته باشد. موجود. مکون. (فرهنگ فارسی معین). وجود. موجود. چیزی که وجود داشته باشد و ممکن بود. (ناظم الاطباء) :
رفته و فرمودنی مانده و فرسودنی
بود همه...