جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بهروز: (تعداد کل: 2)
بهروز
[بِ] (اِ مرکب) به روز. روز نیک و روز خوش. (فرهنگ فارسی معین). || (ص مرکب) نیک روز. خوش اختر. نیکبخت. (فرهنگ فارسی معین) :
قیصر از روم و نجاشی از حبش
بر درش بهروز و لالا دیده ام.خاقانی.
ز تو بی روزیم خوانند و گویند
مرا آن به که من بهروز اویم.نظامی.
|| (اِ...
قیصر از روم و نجاشی از حبش
بر درش بهروز و لالا دیده ام.خاقانی.
ز تو بی روزیم خوانند و گویند
مرا آن به که من بهروز اویم.نظامی.
|| (اِ...
بهروز
[بِ] (اِخ) نام پهلوان ایرانی معاصر بهرام گور. (ولف) :
یکی نامه بنوشت بهروز هور
به نزد شهنشاه بهرام گور.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج8 ص2185).
یکی نامه بنوشت بهروز هور
به نزد شهنشاه بهرام گور.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج8 ص2185).