جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بها: (تعداد کل: 3)
بها
[بَ] (اِ) قیمت هر چیز. (برهان). قیمت و ارزش. (از آنندراج). قیمت هر چیزی. (انجمن آرا). قیمت. ارزش. ارز. نرخ. (فرهنگ فارسی معین). ثمن. (ترجمان القرآن). ارز. ارج. قیمت. قدر. آمرغ. آخش.
(یادداشت بخط مؤلف) :
چو یاقوت باید سخن بی زیان
سبک سنگ لیکن بهایش گران.ابوشکور.
دانشا چون دریغم آیی از آنک
بی بهایی...
(یادداشت بخط مؤلف) :
چو یاقوت باید سخن بی زیان
سبک سنگ لیکن بهایش گران.ابوشکور.
دانشا چون دریغم آیی از آنک
بی بهایی...
بها
[بِ] (صوت) بمعنی خوشا. نیکا. این کلمه مرکب است از به + الف اکثرت یا اشباع. و در مقام تحسین گفته شود :
خوشا ملکا که ملک زندگانیست
بها روزا که آن روز جوانیست.نظامی.
خوشا ملکا که ملک زندگانیست
بها روزا که آن روز جوانیست.نظامی.
بها
[بَ] (از ع، اِ) خوبی و زیبایی. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). به این معنی، عربی است. بهاء. (حاشیهء برهان چ معین). خوبی و زیبایی. (ناظم الاطباء). رجوع به بهاء شود. || زینت و آرایش. (ناظم الاطباء). رجوع به بهاء شود.