جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بندوی: (تعداد کل: 2)
بندوی
[بَ] (اِخ) یکی از نجبای ایران معاصر خسروپرویز :
همی رفت بندوی و گستهم پیش
زره دار و با لشکر ساز خویش.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص2974).
همی رفت بندوی و گستهم پیش
زره دار و با لشکر ساز خویش.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص2974).
بندوی
[بَ] (اِخ) خال خسروپرویز :
بدو گفت بندوی ای شهریار
کز ایدر برو تازیان با تخوار.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص2710).
بدو گفت بندوی کای شهریار
ترا چاره سازم بدین روزگار.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص2717).
رجوع به بندویه شود.
بدو گفت بندوی ای شهریار
کز ایدر برو تازیان با تخوار.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص2710).
بدو گفت بندوی کای شهریار
ترا چاره سازم بدین روزگار.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص2717).
رجوع به بندویه شود.