[بِ] (اِخ) مخفف ابلیس. شیطان. رجوع به ابلیس شود :
مهمان بلیس است خلق و حجت
بیچاره به یمگان از آن نهانست.
ناصرخسرو.
بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش
نشست پیش وی اندر به حرمت و تعظیم.
سوزنی.
هم صفیر و خدعهء مرغان توئی
هم بلیس و ظلمت کفران توئی.مولوی.
آن بلیس از ننگ و عار کمتری
خویشتن افکند...