جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلیت: (تعداد کل: 4)
بلیت
[بَ لی یَ] (از ع، اِ) بلیه. آزار و رنج و سختی. (غیاث) : بلیت را به حسبت یعنی اینکه خدای مرا بس است آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود گرداند. (تاریخ بیهقی ص309). معترف است در صورت نعمت به احسان او و راضی است در صورت بلیت به...
بلیت
[بِلْ لی] (ع ص) بسیار خاموش. (منتهی الارب). سکیت. (ذیل اقرب الموارد). || مرد خردمند دانا. (منتهی الارب). || عاقل و خردمند و لبیب. (از اقرب الموارد). || شخص فصیح که مردم را خاموش کند. (از اقرب الموارد).
بلیت
[بِ] (فرانسوی، اِ) چک برات. (ناظم الاطباء). تکه کاغذ یا مقوا که بر روی آن مشخصاتی از قبیل بها و تاریخ و محل استفاده چاپ شده باشد برای ورود به تماشاخانه یا سینما یا اتوبوس یا قطار راه آهن و غیره. پته. بلیط. (فرهنگ فارسی معین). || چک راهداری و...
بلیت
[بُ لَ / لِ] (ص) بله و گول و کودن. (ناظم الاطباء). بله و بلیت. (فرهنگ لغات عامیانه).