جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلوغ: (تعداد کل: 3)
بلوغ
[بُ] (ع مص) رسیدن به مکانی یا نزدیک به رسیدن. (منتهی الارب). وصول یا مشرف شدن بر وصول. (اقرب الموارد). و از آن جمله است: آیهء فاذا بلغن أجلهن. (قرآن 2/234)؛ یعنی نزدیک شدند بدان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رسیدن. (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن جرجانی). نزدیک شدن به چیزی...
بلوغ
[بُ] (ع اِ) رسیدگی. (منتهی الارب). || رسیدگی به سن رشد. (فرهنگ فارسی معین). هنگام رسیدگی و بالغ شدگی پسر یا دختر، و هنگام بلوغ دختر را شله گاه گویند که سال نهم عمر وی باشد و در پسر سال چهاردهم است. (ناظم الاطباء) : و پس از بلوغ، غم...
بلوغ
[بُ] (اِخ) دهی از دهستان زنجانرود، بخش حومهء شهرستان زنجان. سکنهء آن 129 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).