[بَ غَ] (ع اِ) در اصطلاح طب قدیم، خلطی از اخلاط چهارگانهء بدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و باشد که جگر بس گرم نباشد و اندر پزانیدن صفو کیلوس که آنرا هضم دوم گویند تقصیری افتد و چیزی بماند که به خامی گراید، آن بلغم باشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی). بلجم....