جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلبل: (تعداد کل: 3)
بلبل
[بُ بُ] (ع اِ) هزاردستان. (منتهی الارب) (دهار) (مهذب الاسماء). مرغی است معروف، بقدر عصفوری و خوش الحان. (از تحفهء حکیم مؤمن). جانور معروف که هزار باشد. (هفت قلزم). پرنده ایست خردجثه و سریع حرکت و در طلاقت لسان و زبان آوری بدو مثل زنند. (از اقرب الموارد). پرنده ایست...
بلبل
[بُ بُ] (اِخ) دهی از دهستان قوریچای، بخش قره آغاج شهرستان مراغه. سکنهء آن 185 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و نخود و بزرک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
بلبل
[بَ بَ] (اِخ) موقفی است از مواقف حاج، و گویند کوهی است. (از معجم البلدان) (از مراصد).