جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلاجواب: (تعداد کل: 1)
بلاجواب
[بِ جَ] (ع ق مرکب) (از: ب + لا (نفی) + جواب) بدون جواب. بی پاسخ. (فرهنگ فارسی معین).
- بلاجواب گذاشتن؛ جواب ندادن. پاسخ ندادن، خاصه نامه و مکتوبی را. مهمل گذاشتن.
- بلاجواب گذاشتن؛ جواب ندادن. پاسخ ندادن، خاصه نامه و مکتوبی را. مهمل گذاشتن.