جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بصیر: (تعداد کل: 3)
بصیر
[بَ] (ع ص) بینا و نابینا. از لغات اضداد است. ج، بُصَراء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بینا. (غیاث) (ترجمان جرجانی ص26) (مهذب الاسماء). بینا و صاحب بصر. (فرهنگ نظام). بینا و دانا. (مؤید الفضلاء). دیده ور. بیننده :
رادی آمیخته است با کف او
همچو با دیدهء بصیر بصر.فرخی.
بصارت بیلفغد از...
رادی آمیخته است با کف او
همچو با دیدهء بصیر بصر.فرخی.
بصارت بیلفغد از...
بصیر
[بَ] (اِخ) داودبن عمر انطاکی. رجوع به انطاکی و ریحانه الادب ج1 شود.
بصیر
[بَ] (اِخ) تخلص قاضی بصیر برادر قاضی لاغر سیستانی است. بصیر خبیر است بلطایف و نکات سخن سنجی و خوش بیانی. این رباعی از اوست:
خورشیدوش من که فدایش گردم
پیوسته چو ذره در هوایش گردم
پا از سر من دریغ میدارد و من
دارم سر آنکه خاک پایش گردم.
(صبح گلشن ص66 و 67).
خورشیدوش من که فدایش گردم
پیوسته چو ذره در هوایش گردم
پا از سر من دریغ میدارد و من
دارم سر آنکه خاک پایش گردم.
(صبح گلشن ص66 و 67).