جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بصری: (تعداد کل: 15)

بصری

[بَ صَ] (ص نسبی) منسوب به بصر: آموزش سمعی و بصری.

بصری

[بَ] (ص نسبی) منسوب به بصره. (از اللباب فی تهذیب الانساب). منسوب به بصره و مردم بصره. اهل بصره. ج، بصریون. (ناظم الاطباء).

بصری

[بَ] (اِخ) نام پزشکی است که ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت کند. رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل کلمات: زعفران، ارماک، جزر، برسیاوشان و جز آنها شود.

بصری

[بَ] (اِخ) جانشین شلمغانی. ابن العزاقر مؤسس مذهب عزا قریه بود. در خاندان نوبختی آمده است: بعد از قتل شلمغانی یک نفر بنام بصری جانشینی او را ادعا کرد و مدعی شد که روح شلمغانی در او حلول کرده و او مقام الوهیت دارد. وی در سال 340 ه ....

بصری

[بَ] (اِخ) معروف به جعل، ابوعبدالله حسین بن علی بن ابراهیم معروف به کاغذی. از مردم بصره بود و در همانجا تولد یافت. از فقیهان و متکلمان بزرگ قدر و نامدار بود. او راست: نقض کلام راوندی. نقض الرازی لکلام البلخی علی الرازی. کتاب الجواب عن مسئلتی الشیخ ابی محمد...

بصری

[بَ] (اِخ) حسن بن میمون. از بنی نصربن قعین بود و محمد بن نطاح از وی روایت کرد. او راست: کتاب الدوله و کتاب المآثر. (از الفهرست ابن الندیم چ مصر ص158).

بصری

[بَ] (اِخ) حسن بن یسار بصری. رجوع به حسن بصری شود.

بصری

[بَ] (اِخ) در کتب رجال بصری مطلق بر عبدالرحمن بن ابی عبدالله اطلاق گردد. رجوع به ریحانه الادب شود.

بصری

[بَ] (اِخ) (436 ه . ق. / 1044م.) محمد بن علی طیب، ابوالحسن بصری. یکی از ائمهء معتزله بود. در بصره متولد شد و در بغداد سکونت گزید و هم در آنجا درگذشت. او راست: المعتمد. تصفح الادله. غررالادله. شرح الاصول الخمسه، که تمام در اصول فقه است. و کتابی...

بصری

[بُ را] (اِخ) شهری بشام. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شهری بوده در خطهء حوران سوریه در 90 هزارگزی جنوب شرقی دمشق و در زمان رومیان قدیم اهمیت بسزایی داشته. بسال سیزده هجری خالدبن ولید آنرا فتح نمود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج2 شود.

بصری

[بُ را] (اِخ) دهی است به بغداد نزدیک عکبرا و سیوف را نسبت بدان دهند. (از منتهی الارب). دهی است به بغداد و شمشیر را بدان نسبت دهند. (ناظم الاطباء). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج2 شود.

بصری

[بَ] (اِخ) دهی از دهستان شهر ویران بخش حومهء شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، توتون. شغل اهالی آن زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).

بصری

[بَ] (اِخ) دهی از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد. سکنهء آن 394 تن. آب از رودخانه. محصول آنجا غلات، برنج. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6).

بصری

[بَ] (اِخ) دهی از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر. سکنهء آن 350 تن. آب از چاه و رودخانهء شاپور. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج7).

بصری

[بَ صَ] (اِخ) دهی از دهستان کزاز سفلی بخش سربند شهرستان اراک. سکنهء آن 1690 تن. آب از رودخانه لجرود و قنات. محصول آنجا غلات، چغندرقند، انگور، میوه. شغل اهالی آن زراعت، گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.