جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بسا: (تعداد کل: 3)
بسا
[بَ] (ق)(1) بمعنی ای بس و بسیار باشد. (برهان) (سروری) (هفت قلزم) (دِمزن). ای بس و بسیار چنانکه خوشا یعنی ای خوش. (انجمن آرا). ای بس و بسیار. (ناظم الاطباء). ای بس و بسیار چنانکه خوشا یعنی آن خوش. و مزید علیه بس و از بعضی مواقع مستفاد میشود که...
بسا
[بَ] (اِخ) پسا. فسا. نام شهری است در فارس که آن را فسا میگویند. (برهان) (فرهنگ سروری) (ناظم الاطباء) (دِمزن). نام شهری است در فارس که آن را معرب کرده فسا خوانند و منسوب بدانجا را فسایی وفسوی گویند چنانکه هراتی و هروی. (انجمن آرا) (ابن بطوطه) (آنندراج). معرب فسا...
بسا
[بَ] (اِ)(1) اصطلاح نجومی هندیان است. رجوع به ماللهند ص316 س 2 جدول مذنبات عالیه شود.
(1) - Vasaketu.
(1) - Vasaketu.