جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بزن: (تعداد کل: 3)

بزن

[بَ زَ] (اِ) مالهء برزیگران را گویند و آن چوبی یا تخته ایست که زمین شیارکرده را بدان هموار کنند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). مالهء برزگری و آهن قلبه. (ناظم الاطباء). مَیکَعه. (منتهی الارب). بمعنی برن است یعنی تخته ای که با آن زراعت هموار کنند. (شعوری).

بزن

[بِ زَ] (فعل امر) امر به زدن باشد. (برهان) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) :
اشتقاقش ز چیست دانی زن
یعنی آن قحبه را به تیر بزن.
سنائی (از آنندراج).

بزن

[بِ زَ] (ص مرکب) (از: ب + زن) نیکوزننده. چابک و پردل و توانا و چیره بر زدن. دلاور شجاع. (ناظم الاطباء). که سخت و بسیار تواند زدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- بزن بهادر؛ بسیار شجاع. مردانه. (ناظم الاطباء). شجاع. قولچماق. زورمند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ایران من

به امید روزی که هیچ شعری از جنگ نگوید.

قافیه‌یاب برای اندروید

 

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.