[بَ] (نف مرکب) برگ ریزنده. برگ ریزان. در حال برگ ریختن :
ز توفیدن بوق و از بانگ تیز
همه بیشه بد چون خزان برگ ریز.اسدی.
ز بس برگ ریزش گه باد تیز
گرفتی جهان هر زمان رستخیز.اسدی.
- برگ ریز شدن؛ فروریختن برگ به زمین:
نشانی از کف دربار او دهد به خزان
چو برگ ریز...