جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برگماشته: (تعداد کل: 1)
برگماشته
[بَ گُ تَ / تِ] (ن مف مرکب)منصوب. نصب شده. (فرهنگ فارسی معین). سِلطیط. مُسطِّر. مسلط. مُسیطر. || وکیل و مباشر. (ناظم الاطباء). کارران. موکَّل.
- برگماشته شدن؛ منصوب شدن. تَسطیر. تسلّط. تَسیطُر. سَیطره. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی).
- برگماشته شدن؛ منصوب شدن. تَسطیر. تسلّط. تَسیطُر. سَیطره. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی).