جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برکشنده: (تعداد کل: 1)
برکشنده
[بَ کَ / کِ شَ دَ / دِ] (نف مرکب) بالابرنده. به مقام بالا و برتر رساننده :
جهان بخیره کشی بر کسی کشید کمان
که برکشیدهء حق بود و برکشندهء ما.خاقانی.
رجوع به برکشیدن شود.
جهان بخیره کشی بر کسی کشید کمان
که برکشیدهء حق بود و برکشندهء ما.خاقانی.
رجوع به برکشیدن شود.