[بَ رَ کَ / بَ کَ] (از ع، اِمص) برکه. رجوع به برکه شود. || خجستگی. (فرهنگ فارسی معین) :
از بَرْکت این نور فراخواند قران را
بنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش.
ناصرخسرو.
|| نیک بختی. (منتهی الارب). سعادت. (فرهنگ فارسی معین). || همیشه داشتن. (یادداشت مؤلف). دائم داشتن. (یادداشت...