[بَ] (ص مرکب) (از: بر + پا) ایستاده. روی پا. (ناظم الاطباء). قائم و ایستاده. (آنندراج). سرپا. مقابل نشسته.
- برپا بودن؛ بر پای بودن صف، متشکل بودن. رده بودن :
بروز بار کو را رای بودی
به پیشش پنج صف برپای بودی.نظامی.
|| برافراشته. استوار. قائم :
پی زنده پیلان بخاک اندرون
چنان چون ز...