جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برنهادن: (تعداد کل: 1)
برنهادن
[بَ نِ / نَ دَ] (مص مرکب) (از: پیشوند بر + مصدر نهادن) بالا نهادن. (آنندراج). قرار دادن روی چیزی. نصب کردن روی چیزی. گذاشتن. نهادن :
از بناگوش لعلگون گوئی
برنهاده ست آلغونه به سیم.(1)شهید.
همه برنهادند سر بر زمین
همه شاه را خواندند آفرین.فردوسی.
از ایرانیان آنکه بد چیزگوی
به خاک سیه برنهادند روی.فردوسی.
بزرگان...
از بناگوش لعلگون گوئی
برنهاده ست آلغونه به سیم.(1)شهید.
همه برنهادند سر بر زمین
همه شاه را خواندند آفرین.فردوسی.
از ایرانیان آنکه بد چیزگوی
به خاک سیه برنهادند روی.فردوسی.
بزرگان...