جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برنایی: (تعداد کل: 1)
برنایی
[بَ / بُ] (حامص) برنائی. جوانی. (غیاث) (آنندراج). برناهی. حداثه. (از دهار). شباب. شبیبه :
کنون جوئی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت
ترا دیدم به برنایی فسارآهخته و لانه.
کسائی.
برین کار او پیشدستی کند
به برنایی و تندرستی کند.فردوسی.
نیکوست بچشم من در پیری و برنایی
خوبست به طبع من در خوابی و...
کنون جوئی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت
ترا دیدم به برنایی فسارآهخته و لانه.
کسائی.
برین کار او پیشدستی کند
به برنایی و تندرستی کند.فردوسی.
نیکوست بچشم من در پیری و برنایی
خوبست به طبع من در خوابی و...