جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برقعی: (تعداد کل: 1)
برقعی
[بُ قَ] (اِخ) شاعر معاصر منجیک و منجیک را با او مهاجاتی است. (یادداشت مؤلف) :
ویحک ای برقعی ای تلخ تر از آب فرژ
تا کی این طبع بد تو که گرفتی سر پژ؟
منجیک.
بهیچ روی تو ای خواجه برقعی نه خوشی
بگاه نرمی گوئی که آبداده تشی.منجیک.
ویحک ای برقعی ای تلخ تر از آب فرژ
تا کی این طبع بد تو که گرفتی سر پژ؟
منجیک.
بهیچ روی تو ای خواجه برقعی نه خوشی
بگاه نرمی گوئی که آبداده تشی.منجیک.