جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برفی: (تعداد کل: 1)
برفی
[بَ] (ص نسبی، اِ) نوعی از حلواست. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || منسوب به برف. برفدار. (ناظم الاطباء).
- شیر برفی؛ شکل شیر که از برف سازند. - -مثل شیر برفی؛ غیراصیل و ساختگی.
- هوای برفی؛ هوای مستعد باریدن برف.
- شیر برفی؛ شکل شیر که از برف سازند. - -مثل شیر برفی؛ غیراصیل و ساختگی.
- هوای برفی؛ هوای مستعد باریدن برف.