جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برخ: (تعداد کل: 3)
برخ
[بَ] (اِ) بعض. (برهان). لخت. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان). بخش. قسمت. پاره و حصه و بهره. (برهان)(1). (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث اللغات). جزء. بهر. بعضی از کامل؛ ای بهره ای از چیزی. (شرفنامهء منیری). قسم. بعض: بیکی نیمه و بیکی دو برخ. (التفهیم ص215) :
مثنوی در حجم اگر بودی چو...
مثنوی در حجم اگر بودی چو...
برخ
[بَ] (ع اِمص) افزایش و زیادت. || ارزانی نرخ. || غلبه و قهر. || (مص) شکستن پشت. || زدن شمشیر که بعض گوشت بریده شود. (منتهی الارب) (آنندراج).
برخ
[بُ] (اِ) شبنم. (برهان). افشک. بَرخ (برهان) (شرفنامهء منیری).