جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برجستن: (تعداد کل: 1)
برجستن
[بَ جَ تَ] (مص مرکب) جهیدن. برجهیدن. جستن. (ناظم الاطباء). || جهیدن ستوران و پرندگان نر بر ماده. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح پزشکی) مبتلا شدن بثورات جلدی مانند آبله و سرخجه. || طپیدن و جنبیدن رگ. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).