جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بذله: (تعداد کل: 3)
بذله
[بِ لَ] (ع اِ) جامهء بادروزه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). لباسی که هرروزه پوشند. (از اقرب الموارد). ج، بِذَل. (مهذب الاسماء).
بذله
[بَ لَ / لِ] (اِ) سخن مرغوب. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)(1). سخن خوش و مرغوب و لطیفه. (از غیاث اللغات). مطایبه و لطیفه. (ناظم الاطباء). شوخی. هزل. لطیفه. (فرهنگ فارسی معین) :
هر خاکپایش قبله ای هر آبدستش دجله ای
هر بذل او در بذله ای صد کان...
هر خاکپایش قبله ای هر آبدستش دجله ای
هر بذل او در بذله ای صد کان...
بذله
[بِ لَ / لِ] (از ع، اِ) جامهء بادروزه. (ناظم الاطباء).
- بذله پوش؛ کسی که جامهء بادروزه پوشیده. (ناظم الاطباء). بادروزه پوش. کهنه پوش. مبتذل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادهء بعد شود.
- بذله پوش؛ کسی که جامهء بادروزه پوشیده. (ناظم الاطباء). بادروزه پوش. کهنه پوش. مبتذل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادهء بعد شود.