جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بدگویی: (تعداد کل: 1)
بدگویی
[بَ] (حامص مرکب) بدحرفی. غیبت و تهمت و افترا. (ناظم الاطباء). ذم. وقیعه. نقیض ستایش. (یادداشت مؤلف) :
نه بدگفتم نه بدگوییست کارم
وگر گفتم یکی را صدهزارم.نظامی.
-امثال: عاقبت بدگویی دشمنی است.
- بدگویی کردن؛ عیب و نقص کسی را گفتن. دربارهء کسی بدگفتن : پس بدگویان در حق اسفندیار بدگویی کردند و...
نه بدگفتم نه بدگوییست کارم
وگر گفتم یکی را صدهزارم.نظامی.
-امثال: عاقبت بدگویی دشمنی است.
- بدگویی کردن؛ عیب و نقص کسی را گفتن. دربارهء کسی بدگفتن : پس بدگویان در حق اسفندیار بدگویی کردند و...