[بَ] (نف مرکب) بدگو. عیب گو. مفتری. آنکه فحش و زشت می گوید. (از ناظم الاطباء). هُمَزه. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی)(1). لماز. هماز. نمام. (یادداشت مؤلف) :
نکرد اندرین داستانها نگاه(2)
ز بدگوی و بخت بد آمد گناه.فردوسی.
ز گفتار بدگوی و از نام و ننگ
هراسان بود سر نپیچد ز...