جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بدگو: (تعداد کل: 1)
بدگو
[بَ] (نف مرکب) کسی که گفتار زشت دارد. (آنندراج). عیب گو. مفتری. آنکه فحش و زشت می گوید. (ناظم الاطباء). عیاب. (یادداشت مؤلف). بدگوینده. بدگوی. بدزبان. بددهن :
زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا
جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان.
فرخی.
و رجوع به بدگوی شود.
-امثال: بدی یا بدگو داری. (امثال و...
زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا
جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان.
فرخی.
و رجوع به بدگوی شود.
-امثال: بدی یا بدگو داری. (امثال و...