جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بدکار: (تعداد کل: 1)
بدکار
[بَ] (ص مرکب) آنکه مرتکب کارهای بد شود. بدکردار. بدفعل. بدعمل. بدفعال. (فرهنگ فارسی معین). گنهکار. (آنندراج). طالح. مسی ء. (یادداشت مؤلف) :
نگون بخت را زنده بر دار کرد
دل مرد بدکار بیدار کرد.فردوسی.
یکی مرد خونریز و بدکار و دزد
بخواهی ز من چشم داری بمزد.فردوسی.
همان تور بدکار برگشته بخت...
...شنیدم که ساز...
نگون بخت را زنده بر دار کرد
دل مرد بدکار بیدار کرد.فردوسی.
یکی مرد خونریز و بدکار و دزد
بخواهی ز من چشم داری بمزد.فردوسی.
همان تور بدکار برگشته بخت...
...شنیدم که ساز...