[بَ پَ سَ] (نف مرکب) کسی که برای کسی بدی پسندد و نیکویی نخواهد. (انجمن آرا) (آنندراج). که بدها پسندد. (یادداشت مؤلف) :
وگرنه شود بوم ما کندمند
ز اسفندیار آن یل بد پسند.فردوسی.
بدپسند آمدست خوی کنیز
تو شنیدم که بدپسندی نیز.نظامی.
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنهء بدبین و بدپسند...