[بِ عَ] (ع، اِ) بدعه. چیز نوپیدا و بی سابقه. آیین نو. رسم تازه. (فرهنگ فارسی معین) :
وگر آزر بدانستی تصاویرش نگاریدن
نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص48).
از دوش فکن غاشیهء مهر در این کوی
چون گرد میان تو ز بدعت کمری نیست.
سنایی.
و رجوع به...