[بَ مَ] (مص مرکب مرخم، اِ مرکب) پیش آمد بد. بخت بد. سوءحادثه. مقابل نیک آمد، به آمد. (یادداشت مؤلف). بد آمدن. بد آمدن. پیش آمدن بدی :
چو روز مرد شود تیره و بگردد بخت
هم او بدآمد خود بیند از بدآمد کار.
ابوحنیفهء اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 278).
از...