[بِ جُ] (ق مرکب) (از: ب + جز) بغیر. بدون. (آنندراج). کلمهء استثناء است بمعنی بغیر و مگر. (آنندراج). غیر از. الا. جز. جز که :
نمانی بخوبی مگر ماه را
نشائی کسی را بجز شاه را.فردوسی.
نداند بجز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار.نظامی.
چه چاره کان بنی آدم نداند
بجز مردن کز...