جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بازه: (تعداد کل: 6)
بازه
[زَ / زِ] (اِ) پاچه :
کوه را زلزله چون کیک فتد در بازه
ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل.
انوری.
کیک در بازهء من افکندی
وینکت سنگ در افتاده بسر.انوری.
غمت آن لحظه بی اندازه افتد
که آندم کیکت اندر بازه افتد.عطار.
و گویا لهجه ای در پازه و پاچه است که «پ» به «ب»...
کوه را زلزله چون کیک فتد در بازه
ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل.
انوری.
کیک در بازهء من افکندی
وینکت سنگ در افتاده بسر.انوری.
غمت آن لحظه بی اندازه افتد
که آندم کیکت اندر بازه افتد.عطار.
و گویا لهجه ای در پازه و پاچه است که «پ» به «ب»...
بازه
[زَ / زِ] (اِ) چوبی بود میانه نه دراز و نه کوتاه، آن را دو دسته گویند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 514) :
نشسته به صد خشم در کازه ای
گرفته بچنگ اندرون بازه ای(1).
خجسته (از فرهنگ اسدی).
آنرا دو دستی گویند. (فرهنگ اوبهی). بازه چوبی نه دراز و نه کوتاه که...
نشسته به صد خشم در کازه ای
گرفته بچنگ اندرون بازه ای(1).
خجسته (از فرهنگ اسدی).
آنرا دو دستی گویند. (فرهنگ اوبهی). بازه چوبی نه دراز و نه کوتاه که...
بازه
[زَ] (اِخ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومهء شهرستان مشهد که در 50 هزارگزی شمال باختری مشهد و 12 هزارگزی شمال راه شوسهء مشهد به قوچان در جلگه واقع است، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 255 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و...
بازه
[زَ] (اِخ)(1) دهی است از دهستان چناران بخش حومهء شهرستان مشهد که در 50 هزارگزی شمال باختری مشهد و 12 هزارگزی شمال شوسهء مشهد به قوچان در جلگه واقع است. آب و هوای آن معتدل و دارای 255 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمدهء...
بازه
[زَ] (اِخ)(1) نام قصبه ای است در حوزهء غرناطه در اسپانیا که در 32 هزارگزی شمال شرقی شهر قادیس قرار دارد، جمعیت آن در حدود 8900 تن است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
(1) - Baza.
(1) - Baza.
بازه
[زَ] (اِخ) نام شهری است در سرزمین سودان، در ورای سواکن، که از آنجا کبوتری خاص را بمکه می آورند. (معجم البلدان).