جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بازنشسته: (تعداد کل: 1)
بازنشسته
[نِ شَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)متقاعد. (لغات مصوبهء فرهنگستان). کسی که بر اثر مدتی کار مداوم در سنین پیری از خدمت دولت معاف میشود ولی حقوقی دریافت میکند. رجوع به بازنشستگی شود. || خاموش. فرونشسته. منطفی :
شمع فلک با هزار مشعل انجم
پیش وجودت چراغ بازنشسته است.
سعدی (طیبات).
شمع فلک با هزار مشعل انجم
پیش وجودت چراغ بازنشسته است.
سعدی (طیبات).