جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بازایستادن: (تعداد کل: 1)
بازایستادن
[دَ] (مص مرکب) ایستادن. متوقف بودن. فروایستادن. در مقابل نشستن :گفت ناچار اینجا شحنه ای باید گماشت، کدام کس را گماریم... که هر کس که [ در اینجا ]بازایستد بکراهیت بازایستد. (تاریخ بیهقی).
- بازایستادن از؛ توقف کردن. دست کشیدن. ترک گفتن. ترک کردن کاری. کفِّ از کاری. خودداری از امری...
- بازایستادن از؛ توقف کردن. دست کشیدن. ترک گفتن. ترک کردن کاری. کفِّ از کاری. خودداری از امری...