جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ایلاقی: (تعداد کل: 4)
ایلاقی
(ص نسبی) از مردم ایلاق. منسوب به ایلاق که ملکی است از شاش، قریب به ترک. (غیاث) (آنندراج) (الانساب سمعانی) :
برون رفت از ایلاقیان سرکشی
سواری شتابنده چون آتشی.نظامی.
|| که از ایلاق باشد : فیروزج ایلاقی. (الجماهر بیرونی ص170).
برون رفت از ایلاقیان سرکشی
سواری شتابنده چون آتشی.نظامی.
|| که از ایلاق باشد : فیروزج ایلاقی. (الجماهر بیرونی ص170).
ایلاقی
(اِخ) شرف الزمان یا شرف الدین محمد بن یوسف الایلاقی از شاگردان ابوالعباس لوکری بوده است که در مسائل نظری و عملی حکمت توانا بود و تصنیفات بسیار پدید آورد، مانند کتاب اللواحق و کتاب دوست نامه و سلطان نامه و کتاب الحیوان و غیره. وی در جنگ قطوان که...
ایلاقی
(اِخ) شاعریست از مردم قرن چهارم و پنجم و محمد بن عمر رادویانی در ترجمان البلاغه (ص 108) نام وی را حسین نوشته و قصیدهء ذیل را که از الف مجرد است از او نقل کرده است:
زلفین بر شکسته و قد صنوبری
زیر دو زلف جعدش دو خط عنبری
دو لب عقیق...
زلفین بر شکسته و قد صنوبری
زیر دو زلف جعدش دو خط عنبری
دو لب عقیق...
ایلاقی
[ ] (اِخ) رجوع به ترک کشی ایلاقی شود.