جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اکمه: (تعداد کل: 4)
اکمه
[اَ کَ مَ] (ع اِ) پشته یا پشتهء بلند از یک سنگ یا جای بسیار بلند که خاکش غلیظ بود و به حجریت نرسیده باشد. ج، اَکَم، اَکَمات، اُکُم، آکُم، آکام. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توده. (دهار).
اکمه
[اَ کِمْ مَ] (ع اِ) جِ کِمَامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || جِ کِمّ. (اقرب الموارد). رجوع به کمامه و کم شود.
اکمه
[اَ کَ مَ] (اِخ) پشته ای از پشته های اجا. || موضعی نزدیک حاجر که اکمه العشرق گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
اکمه
[اَ مَهْ] (ع ص) کور مادرزاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات). نابینای مادرزاد. (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 8) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). آنکه از مادر کور زاید. (المصادر زوزنی) :
شود بینا به دیدار تو چشم اکمه نرگس
شود گویا به مدح تو زبان اخرس سوسن.
؟ (از...
شود بینا به دیدار تو چشم اکمه نرگس
شود گویا به مدح تو زبان اخرس سوسن.
؟ (از...