جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اکبر: (تعداد کل: 4)
اکبر
[اَ بَ] (ع ن تف) بزرگتر. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص18). بزرگتر. ج، اَکابِر، اَکبَرون. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). بزرگتر. (ناظم الاطباء). بزرگتر. مؤنث: کُبری. (از آنندراج). خلاف ارذل. ج، اکبرون، اکابر. (مهذب الاسماء). بزرگ. مهتر. مهین. کلان تر: اکبر اولاد؛ بزرگترین فرزندان. (یادداشت مؤلف)....
اکبر
[اَ بَ] (ع اِ) اِکبِر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چیزی است شیرین مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. (از منتهی الارب) (آنندراج). اِکبِر. عکبر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اِکبِر و اکبیر شود.
اکبر
[اِ بِ] (ع اِ) اَکبِر. چیزی مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیز شیرینی است. (منتهی الارب). و رجوع به اکبیر شود.
اکبر
[اَ بَ] (اِخ) اکبرشاه. لقب یکی از سلاطین هندوستان است. (آنندراج). رجوع به اکبرشاه شود.