جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اود: (تعداد کل: 4)
اود
[اَ] (ع مص) گرانبار کردن. (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی) (المصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). || گران شدن [ سنگین شدن ] (مقدمهء لغت میرسید شریف). بدرد آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). مایل گشتن آفتاب به آخر روز. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر). مایل بمشرق گردیدن [ چنانکه سایه...
اود
[اَ وَ] (ع حامص)اعوجاج. عوج. کجی. (منتهی الارب). || (مص) کج و خمیده گردیدن. (ناظم الاطباء).
اود
[اَ وَ / وِ / وُد د] (ع اِ) جِ ود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ود شود.
اود
[اَ وَ دد] (ع ن تف) نعت تفضیلی است از ود، محبوب تر: ولاختن یرجی اود من القبر.